شعرکوهستان(شعرهای حمید ثابتی) | ||
|
خوش بحال كودكي جيغ و داد الكي بازيهاشو، خندههاش شوخيهاشو، گريههاش بيخيال از همه كس فكر بچگي و بس از ترس بزرگترا پدر و مادرا كه صداي در اونارو عصباني نكنه با ماها دشمن جاني نكنه با صداهاي عجيب، داد و بيدادي غريب جمع ميگشتيم همگي، خوش بحال بچگي بازيهاي كودكي، ساده بود و آبكي مثل هر بادبادكي، پاره ميشد راستكي هفتا سنگ، الك و دولك، نخوري يهو كلك دو ز بازي، چرخ و فلك، نيفتي توي الك جنگهاي دزد و پليس، ميكرديم دزدهارو خيس بازي قايم باشك، ميدويم يواشك بشمريد آي بچهها، قايم شديم بيصدا برامون رفتن پارك يه رويا بود وقتي با هم ميشديم چه غوغا بود براي چرخ و فلك، شادي ميكرديم بالا، بالا كه ميرفت دادي ميكرديم رسيديم به آسمون، آسمون بينشون تاب بازيشو كه نگو، داريم پرواز ميكنيم توي عالم خيال با هم آواز ميخونيم چه همه دنبال هم ميدويديم وقتي خسته ميشديم رو چمنا ميخوابيديم از نسيمي كه بوي سبزه ميداد خوش ميشديم دلهاي سادهمون و به آسمونها ميداديم كيا اون بالا نشستن نكنه خدا بيفتن زندگي كودكي چه زيبا بود كينهاي توي دل ماها نبود باغم هم دلهامون غمگين ميشد
با شاديمون لبامون خندون ميشد خوش بحال كودكي، جيغ و داد الكي بازيهاشو، خندههاش شوخيهاشو، گريههاش
موضوعات مرتبط: 49 - خوش بحال كودكي، ، برچسبها: |
|